بازدید امروز : 107
بازدید دیروز : 549
می خواستم بدانم چرا حضرت امام خمینی رحمة الله علیه خودشان با صراحت و صداقت فرمودند من در عمرم 2 رکعت نماز برای خدا نخوانده ام. هر چه بوده برای نفس بوده خب ایشان که اهل مبالغه و گزافه گویی نبودند و هرچه می فرمودند با صداقت بود و در این موارد اهل شکسته نفسی هم نبودند. وقتی ایشان دو رکعت نماز برای خدا نخوانده اند ... از ماها چه انتظار می رود. لابد ماها در قعر جهنم هستیم؟ اگر ممکن است راهنمایی کنید؟
«متن کامل سخنان امام»
... ما مىدانیم که از عهده شکر خدا نمىتوانیم به در بیاییم. من خودم را عرض مىکنم؛ من شهادت مىدهم که خودم تا کنون دو رکعت نماز براى خدا نخواندهام، هر چه بوده براى نفس بوده. دلیلش هم این است که چنانچه جنت و نارى نباشد، آیا ما باز همان طور مشغول مىشویم به دعا یا خیر؟ دعاى ما آنى که هست براى این است که خداى تبارک و تعالى به ما عنایت کند و به ما روزى کند بهشت را و محترز کند از جهنم. آنى که غایت آمال ماست همین است و الّا براى خدا آن وقت معلوم مىشود که اگر کلید بهشت و جهنم را به شما بدهند و بگویند که شما مختارید و هیچ کس از شما به جهنم نمىرود، هیچ کس از شما هم از بهشت محروم نیست، آن وقت آیا ما باز قیام مىکردیم به دفع شهوات؟ قیام مىکردیم به خواندن نماز؟ اینها پیش خود ماست. من خودم مىدانم که نیست این جور؛ نیستم این طور. امیدوارم که خداوند به شما توفیق بدهد. اتکال به خدایتان زیاد بشود و هر چى دارید از خداست و از خدا بخواهید و من دعاگوى شما هستم. در مواقعى که وقت دعاست به شما دعا مىکنم و امیدوارم خداوند مستجاب کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه(1)
این جملات امام خمینی (ره ) بود که با نهایت خلوص و صداقت بیان شده بود.
هر فردی که در ابتدا به این جملات بر می خورد حتما همین احساس شما دوست عزیز را خواهد داشت. اما برای دریافت حقیقی کلام امام باید با دقت به آن نگریست. این کلام امام را از منظر های مختلف اخلاقی بررسی می نماییم.
«بلندای معرفت»
عرفا چنان شناختی به خداوند دارند و خداوند را از چنان بلندای معرفتی می نگرند که هر عملی را هم که انجام می دهند در مقابل بزرگی و عظمت خداوند هیچ می بینند. می دانند که نمی توانند حق عبادت الهی را به جا آورند بنابر این تمام اعمال خود را نه تنها نمی بینند بلکه آن را اصلا شایسته درگاه رحمت الهی نمی دانند و شرمنده خداوند هستند. امام خمینی در جملاتی قبل می فرماید: «ما مىدانیم که از عهده شکر خدا نمىتوانیم به در بیاییم».
«بدگمانی»
انسان باید نسبت به نفس خودش بد گمان باشد و این دستور دینی به ما نیز هست. فردی که خود را مبرا از گناه بداند زمین می خورد. حضرت یوسف نیز در زندان فرمود: و ما أبرئ نفسی إن النفس لأماره بالسوء الا ما رحم ربی. اگر انسان به اعمالش دل خوش کند فریفته شده و راه برای شیطان نیز باز می شود. امام خمینی نیز نسبت به نفس خود بسیار بد گمان است و لذا چنین سخنی فرموده است. ایشان در ادامه می فرماید: چنانچه جنت و نارى نباشد، آیا ما باز همان طور مشغول مىشویم به دعا یا خیر؟ این جملات نشان می دهد که امام خمینی نسبت به نفس خود اعتمادی ندارد و درست هم همین است و نباید به نفس خود اعتماد داشت. او هیچ مبالغه ای نکرده و در واقع نسبت به نفس خود چنین اعتقادی دارد اما این بدان معنا نیست که خداوند اعمال امام را قبول نکرده است.
بدگمانی نسبت به اعمال و نفس انسان راهی است که با آن می توان نفس را به بند کشید. نفس در پی آن است تا انسان را از عمل خیر دور کند و به انسان دل داری دهد که «حالا این همه عمل برای چی؟ بسه دیگه؟ کمی هم به خودت برس و ...» اما وقتی انسان برای اعمال خود جایی باز نکرده باشد و به آن فریفته نباشد راه برای نفس بد سگال باز نخواهد شد.
«خوف و رجا»
امام در واقع دارد خوف و رجا را برای نفس خود به تصویر می کشد. از طرفی امام با نهایت صداقت می فرماید: من دو رکعت نماز برای خدا نخوانده ام. این خوف امام و تکیه نکردن به اعمال را می رساند. از طرفی هم امام می فرماید: با دلی آرام و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم. این نیز رجا امام و امید او به رحمت الهی را می رساند.
«انگیزه الهی»
ما سه جور نیت و انگیزه صحیح داریم. ترس, طمع و عشق. معمولا انگیزه عمل در انسان ها ترس از جهنم و طمع بهشت است و اینکه انسان تنها به خاطر خود خدا و دوست داشتن خدا عبادت کند, این مرتبه ای بسیار بلند و خاص اولیای معصوم الهی است. ما انسان های معمولی و غیر معصوم هر قدر هم ادعای عشق کنیم, باز خالی از ترس و طمع نیستیم. اگر امام رض این حرف را زده است, در حقیقت می خواهد بگوید من نتوانسته ام انگیزه خودم را از انگیزه های نفسانی کاملا خالی کنم و به عشق برسم, به گونه ای که تمام کارهایم تنها و تنها برای محبت خدا باشد و ترس از جهنم و طمع بهشت اصلا بر آن تاثیری نداشته باشد. این به این معنا نیست که نیت ترس و طمع باعث بطلان و نقصان عمل است و یا نشان می دهد که کار برای خدا نبوده است, هر سه نیت و انگیزه برای خدا است, ولی اگر کسی بدون توجه به بهشت و جهنم فقط خدا را به خاطر این که خدا است و محبوب عالم است, عبادت کند, معلوم است که جایگاه برتری دارد.
«ائمه معصومین»
ائمه ما نیز مشابه این برخورد را با اعمالشان داشته اند. امام علی علیه السلام می فرماید: اللهم لا أجد لذنوبی غافرا ... غیرک. خدایا من برای گناهانم بخشنده ای غیر تو نمی بینم. سؤال شما در این جا نیز می آید که وقتی امام علی علیه السلام می فرماید: من برای گناهانم بخشنده ای غیر تو نمی بینم پس ایشان نیز گناه دارد و تکلیف ما دیگر معلوم است. در حالی که ائمه معصومین معصوم هستند و از گناه، مبرا و گرد گناه نمی گردند. پاسخ این است که اولا امامان ما که معصوم هستند این معصومیت، اجباری نیست و باید برای رسیدن به آن تلاش کنند و در همین دنیا زحمت زیادی بکشند.
منظور آنان از گناه، برخی فاصله هایی بوده که مجبور بودند از خدا داشته باشند. این فاصله به واسطه زندگی دنیایی و برخورد با انسانهای مادی است. آنان دوست می داشتند که بتوانند بهترین و والاترین لحظات را برای قرب به خدا داشته باشند اما اقتضای زندگی کردن در میان انسان ها و زندگی دنیایی و رسیدگی به مشکلات مردم و برخورد برخی انسان ها به واسطه اعمال زشت و بی منطقشان، اجازه نمی داد که ائمه معصومین به تعالی که می خواستند برسند و لذا امامان ما همیشه خود را مدیون می دیدند و تأسف می خوردند که ای کاش می توانستند به خدا نزدیک تر باشند.
امام موسی کاظم علیه السلام وقتی به زندان هارون رفت می فرمود: همیشه از خدا می خواستم فرصتی به من دهد تا او را بتوانم به خوبی عبادت کنم.( مضمون کلام امام) این بدان معناست که در بیرون زندان امام نمی توانست آن طور که دل خواه خود و شایسته عبادت خداست خدا را عبادت نماید. و یا امام سجاد علیه السلام در دعای ابو حمزه ثمالی می فرماید: أبکی لظلمه قبری أبکی لضیق لحدی. تمام این کلمات به خاطر این است که ائمه معصومین ما خود را مبرا نمی دانستند و می ترسیدند که مبادا لغزشی در مسیرشان پیش بیاید. امام علی علیه السلام وقتی پیامبر خبر شهادتش را می داد گفت: أ فی سلامه من دینی. ای پیامبر آیا در آن زمان، دین من سالم است؟ بنابراین باید برای رسیدن به قرب الهی زحمت کشید و خود را مبرا ندانست همان طور که ائمه ما نیز خود را مبرا نمی دانستند.
«آیا جایگاه ما قعر جهنم است؟»
این سخنان امام نباید باعث ناامیدی ما شود بلکه باید ما نیز مراقب اعمال خود باشیم. خداوند هر فرد را طبق جایگاه و رتبه خودش می سنجد. ما باید مسیر حرکتی مان به سمت قرب الهی باشد. همیشه باید به فضل خدا امیدوار بود. روایتی از پیامبر است که فرمود: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَجُلٌ إِلَّا بِرَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ». (2): هیچ فردی داخل بهشت نمی شود مگر به واسطه رحمت خدا. یعنی نمی توان به اعمال تکیه کرد و معمولا اعمال ما مشوب به مسائلی است که با آن نمی توان به بهشت راه پیدا کرد. رحمت خداست که به بندگان ارزانی می شود و بهشت را به آنان می دهد.
حال که امامان ما این گونه بودند و نسبت به نفس خود بدگمان، ما نباید نا امید شویم بلکه باید با تلاش بیشتری حرکت کنیم و به رحمت الهی و فضل خدا بیشتر امیدوار باشیم.
این رفتار امامان به ما دو درس می دهد 1- ما نیز باید احساس خطر کنیم.2- از فضل و رحمت خداوند نباید نا امید شد.
خداوند فقط دنبال بهانه است تا ما انسان ها را بخشیده و وارد بهشت نماید. خداوند پاداش هر کار خوب را ده برابر می دهد و جزای هر کار بد را با تأخیر می نویسد و تازه بعد هم با توبه آن را پاک می کند. به خدا بد گمان نباشید بلکه به نفس خودتان بد گمان باشید. خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
خداوند متعال می فرماید: « ای داود! اگر کسانی که به من پشت کردند می دانستند من( خدا) چگونه انتظار آنان را می کشم و چگونه با آنان مدارا می کنم و چقدر به ترک گناهانشان مشتاقم، هرآینه از شدت شوق به من می مردند و بند بند وجودشان از محبت من پاره پاره می شد.» (3)
این شوق خداوند به گناه کاران است دیگر شوق او به محبان معلوم است. حال که او این قدر به ما شوق دارد چرا ما این قدر بی معرفت هستیم و بی شوق؟ باید فریاد زد و خدا را به شوق خواست و درب رحمت او را کوبید. خدایا! ما طالب تو هستیم این دستان خالی و محتاج ما را بر گیر و ما را بنده و دوست خود قرار بده و به ما عبودیت حقیقی عطا کن.
در نهایت می توان این درس را گرفت که نباید ذره ای غرور و فریفته شدن به اعمالمان ما را بگیرد. باید به خودمان و نفسمان بد گمان باشیم تا بتوانیم حرکت معنوی کنیم. غرور و فریفته شدن به نماز و روزه و ... آفتی است که معنویت ما را می سوزاند.
امیدوارم که توانسته باشم پاسخ شما دوست عزیز، مؤمن و دقیق را داده باشم. اگر پاسخ خود را دریافت نکرده اید به ما اعلام نمایید. متشکریم.
ارجاعات:
1- صحیفه امام، ج20، 280
2- اعتقادات الإمامیة و تصحیح الاعتقاد، ج1، ص69
3- یا داود ! لو یعلم المدبرون عنی کیف انتظاری لهم، ورفقی بهم، وشوقی إلى ترک معاصیهم، لماتوا شوقا إلی وتقطعت أوصالهم من محبتی. (المحجه البیضاء، ج 8، ص 62، به نقل از میزان الحکمه)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید